لینکەکان

۱۳۸۷/۰۹/۱۳

آزادی بیان

بسم الله الرحمن الرحیم
والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انا بواالی الله لهم البشری فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالاالباب . (زمر 17-18)
" و کسانی که اجتناب دارند از طاغوت، از اینکه او را بپرستند و به سوی خدا باز میگردند ایشان نزد خدا بشارت دارند سپس بندگان ما را بشارت ده به آنان که سخن را میشنوند و از بهترین آن پیروی می نمایند اینان کسانی هستند که خداوند هدایتشان فرموده و اینان هم خردمندانند "

آزادی بیان

ن: ماموستا سمکو
بسیار روشن است که انتخاب و پیروی از بهترین گفتار در جایی ممکن است که آزادی گفتار و زمینه ابراز نظر و عقیده و جود داشته باشد تا در مقایسه با یکدیگر بهترین سخنان مشخص و پیروی گردد. کمااینکه رسول اکرم(ص) می فرماید "انظر الاماقال و لا تنظر الا من قال"، "همیشه در برخورد با سخنان افراد به خود سخن بنگرید و هیچگاه به صاحب سخن توجه نداشته باشید زیرا ممکن است محبت شما و حسن ظن و سوءظن شما به شخص موجب شود که در فهم سخن او به اشتباه افتید". از پیامبر اسلام محمد(ص) روایت شده که فرمود: "اختلاف امتی رحمة" که معنای آن همان تبادل افکار و اختلاف آرا در مسائل مختلف علمی است. روشنتر بگویم مسئله اهتمام به نظریات و مشورت کردن با مردم یکی از مهمترین اصول مورد توجه اسلام در امور اجتماعی و فردی است. آزادی بیان اظهار نظر در همه اموری است که برای جامعه و مجتمع اسلامی قابل اهمیت و بر زندگی آنان تأثیرات مثبت داشته باشد احترام به اندیشه مردم همان امری که خداوند متعال به رسولش دستور داده با اصحاب خویش مشورت کنند. درسوره آل عمران می فرماید: "وشاورهم فی الامر"، "درامور با آنها مشورت کن". این فرمان خداوند به رسولش پس از مشاورت ایشان در جنگ احد و صرف نظر از نتیجه ناگوار و سختی بود که در جنگ احد برای مسلمانان پیش آمد. در اینجا این فکر به نظر بسیاری رسید که در آینده پیامبر نباید با کسی مشورت کند، قرآن به این طرز تفکر پاسخ ميگوید و دستور میدهد که بازهم با آنها مشورت کن، هرچند نتیجه مشورت در پاره‌ای‌ از موارد سودمند نباشد زیرا از نظر حکمی که بررسی کنیم منافع آن روی هم رفته به مراتب بیش از زیانهای آن است و اثری که در آن برای پرورش فرد و اجتماع و بالابردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است. یکی از خصوصیات و افتخارات اسلام زمینه فراهم کردن است برای آزادی ادیان و مذاهب مختلف. هرکس از حق آزادی عقیده، دین و عبادت بر اساس عقیده خویش برخوردار است "لکم دینکم و لی دین"، "دین شما از آن خودتان و دین ما نیز از آن خودمان" از نظر اسلام آزادی دینی یعنی آزادی عقیده و انجام مراسم عبادات و شعایر و غیرذلک است. زیرا هیچگاه و درهیچ شرایطی اسلام نمی‌پذیرد که با زور و فشار مجبور به ترک دین مورد قبول خود بشود یا به دینی بگرود که آن را نمی پسندد، در این رابطه قرآن صراحتاً سخن می گوید "افانت تکره الناس حتی یکونوا مومنین"، "مگر ای رسول تو میخواهی مردم را برای اینکه ایمان بیاورند مجبور نمایی". احترام به احساسات دینی و باورها و آراء دیگران، تحریک جامعه علیه آنان به هیچ وجه روا نیست. "ولا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا به غیر علم کذالک زینا لکل امة عملهم ثم الی ربهم مرجعهم"، " آنهایی را که به جز خدا را میخوانند دشنام ندهید که آنان نیز از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد اینگونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم آنگاه بازگشت آنان به سوی پروردگارشان است". پس هر یک از افراد جامعه به تنهایی یا همراه با دیگران حق دارند که در عرصه های زندگی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیرذلک مشارکت بنمایند و موسساتی را با این هدف تأسیس کنند و وسایل مورد نیاز برای بهره گیری از این حق رافراهم نمایند. اما از نظر ما باید آزادی تقسیم شود به آزادی مطلق (بدون قید) و آزادی مقید (پایبند) باید توجه داشت که آزادی بیان به این معنی نیست که هر کسی هرچه را صلاح دید در جامعه مطرح کند اعم از اینکه به حال جامعه مفید باشد یا مضر و یا سبب گمراهی و فساد اخلاق و فتنه و آشوب شود بنابراین آزادی بیان حدودی دارد که باید قانون آن را تعیین کند. در اسلام ادله عدم جواز امر به معروف و نهی از منكر و حرمت فساد در ارض شاهد این مدعی است. افرادی که علاقمند و طرفدار آزادی بی قید و مطلق هستند اگر واقعاً و وجداناً و بدون تعصب تفکر کنند در خواهند یافت این انواع آزادی برای هیچ کسی و هیچ حکومتی ممکن نیست. زیرا کشورها و مجامع دنیا بخصوص مجامعی که خود را ارض و اقعی و مهد آزادی می دانند در یک نقطه که می توانیم آن راخط قرمز نام گذاری کنیم آزادی را محدود میسازند اجازه ندارند و نمیدهند کسی پا فراتر نهاده از آن بگذرد. در نتیجه اندیشه و تفکر کسانی که زدن بر طبل بی عاری را می‌پسندند به یکباره لغو و از صحنه گیتی محو خواهد شد. مثلاً اگر کسی دلش بخواهد یا به قولی آزادی مطلق داشته باشد یک بلندگوی قوی به ساختمانش نصب کند و آواز دلخواهش را پخش کند موجب سلب آرامش مسکونین ساختمان مقابل می شود، این آزادی نیست بلکه سلب آزادی دیگران است این نوع آزادی را هیچکس و مجمع و مکتب و جامعه ای قبول ندارد و برآن صحه نمی گذارد چون از هر جنبه و هر زاویه که بدان بنگریم به ناچار در محدوده‌ای‌ متوقف می‌شود و نمی‌تواند پا پیش گذارد، پس هیچ جامعه و گروهی نمی‌تواند بدون اینکه به قیودی مانند حیاء، شرم، زور، وجدان، قانون، رسوم فرهنگی و قبیله‌ای‌، ایمان، دین، شیوه‌های‌ فرهنگی و اجتماعی و غیرذلک،در میان باشد زندگی کند و به ترقی نائل آید، این موارد فوق صحیح یا غیر صحیح، کارساز یا غیرکارساز اگر در میان نباشد حیات هر جامعه‌ای‌ به ممات بدل خواهد شد و از طرقی باز میماند. فروید که مشکلات بشر را ناشی از به بندکشیدن شهوات میدانست و نظریه ای ارائه دادکه فکر میکرد با حل این معضل مشکلات جامعه بشری حل خواهد شد اما دیری نپاییدکه دانشمندان و نظریه پردازان نظریه فروید را بعث انحطاط جامعه بشری و اضمحلال آن دانستند و اذعان داشتند که قیودی باید در میان باشد تا جامعه به ترقی نائل آید و ادامه حیات دهد.
با وجود گفته‌های‌ فوق ناگزیریم از آزادی مقید سخن به زبان آوریم، یعنی آزادی که در هر عصر و زمان و مکان و در نزد هر حزب و مرامی بودن آن ممکن است. آزادی که هر انسانی از طریق آن میتواند از بند شهوات انسانی و ظلمات انسانی رهایی یابد به ملأ اعلا نائل آید و جامعه به وسیله آن به ترقی در هر جنبه برسد. جمعی از هواداران آزادی که از روی جهل و نادانی به دین تاخته و آن را آماج حملات خود قرار داده‌اند که دین یعنی مقید بودن در چهارچوب قوانین مخصوص و رهبانیت و ترک دنیا گفتن و اینکه دین یعنی ارتجاع و دم فروبستن از هر چیزی اینان سخت در اشتباهند. اگر ازروی عقل و خرد بنگرند و تفحس کنند میفهمند که تنها ارمغان دین آزادی است، آزادی که صدها و بلکه هزاران افراد چون بلال حبشی را از زیر یوغ استثمار و استعمار رهایی سازد. آزادی که در آن فقیر و غنی، نیرومند و ضعیف و در یک کلام شاه و گدا در وضعیت یکسان و برابر قرار میگیرند. آزادی که در آن فضل و برتری به پول و مقام و حشم و طائفه نیست بلکه فضل و برتری به ایمانست و تقوی. آزادی که در آن یهودی و مسیحی شعایر دینی خود را هرگونه که بخواهند اجرا میکنند به نحوی که آزادی غیر مسلمان از خود مسلمان زیادتر است، زیرا مسلمان نمیتوانند شراب بنوشد و گوشت خوک بخورد ولی یهودی و مسیحی در جامعه اسلامی می توانند شراب بخورند و گوشت خوک تناول کنند و اگر مسلمانی شراب آنان را بریزد باید پول شراب ریخته را بپردازد.
آزادی که در آن یک زن بر خلیفه وقت حضرت عمر بن خطاب(رض) اعتراض می کند و عمر بدون هیچ نارحتی و تکبر میفرماید عمر به خطا رفت و آن زن راست گفت. نه آزادی که در آن یک شخص مستبد که افکار استبدادی و تئوکراسی خویش به جای احکام الهی بر جمعیت و اقوام یک کشور پیاده کند و درعین حال هیچ مسلمانی یا غیر مسلمانی رد بالفعل و اعتراض نداشته باشد. درحالی که حضرت رسول(ص) میفرماید "افضل الجهاد کلمت حق عند سلطان الجابر"، "بزرگترین کلمه جهاد گفتن کلمه حق در برابر حاکم و قدرتمند مستبد و زورگو است" متأسفانه در ممالک اسلامی بخصوص در کشورمان جمهوری اسلامی ایران، آزادی ادیان و غیرذلک معنی و مفهومی ندارد، مثلاً در تهران بزرگ که بیشتر از نیم ميلیون سنی و جود دارد هنوز برای مراسم جمعه که یک فرض عینی هر مسلمانی میباشد اجازه تأسیس مسجد نمیدهند در مقابل در تمام شهرهای سنی نشین هرچند در درصد تشیع ناچیز، مسجد و حسینیه یکی از ضروریات به حساب می آید .
والسلام علی من اتبع الهدی
ماموستا سمکو عضو "یزاکا"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر